سرنوشت سیب __ بی تفاوت

 

 

سرنوشت سیب

یک روز در کنار قدم های سست مرد

یک سیب از بلندی چشمش سقوط کرد

یک سیب گاز خورده که روزی قشنگ بود؛

دلچسب و نوبرانه و شیرین و سرخ و زرد

چرخید سیب و از نظر مرد دور شد

چرخید و چرخ، سخت نشاندش به خاک سرد

از پیش پای مرد به بالا نگاه کرد

پوسیده، دل شکسته، لگد مال زخم و درد

یک دم گذشت و مرد  ز سرشاخه سیب چید

بویید و عاشقانه نظر کرد و لمس کرد

یک سیب چید؛ سیب قشنگی که تازه بود

دلچسب و نوبرانه و شیرین و سرخ وزرد

ایمان طرفه

 

 

بی تفاوت

من ... ایکس... وای... فرق برایت نمی کند

میل بدون مرز رهایت نمی کند

شیطانک! افتخار نکن، هیچ قدرتی

با بنده های باد ، خدایت نمی کند

پیغمبر سیاه نگاه تو مدتی است

ما را به راه راست  هدایت نمی کند

دلگیرم از نیاز و تمنا و عاطفه

وقتی به قلب سنگ سرایت نمی کند

هر شب که از نگاه تو تبعید می شوم

آیا زنی که مانده ، جنایت نمی کند؟!

...وقتی تمام می شود این دلخوشی شبی،

کاری برات ، اشک و عزایت نمی کند

دلتنگ می شوی که مرا بشنوی ولی

دیگر کسی که مرده، صدایت نمی کند

ایمان طرفه

اردیبهشت

سلام عزیزان

چند روزی نیومدم به این امید که در ایام فاطمیه ٬ شعری بجوشه و توی

 این قسمت بذارم.ولی هرچی اومد ٬ نه درخور پیشکشی به ساحت

سرور بود و نه در حد لیاقت چشمای قشنگ شما. و من که اهل کوشش

نیستم ترجیح دادم هیچی ننویسم.

 

امشبم یکی از غزلام رو تقدیم تون می کنم.و بعد می رم که بقیه ی

نمونه سؤالات امتحانی رو برای ضحی بنویسم که چیز زیادی به

امتحانای پایان سالش نمونده.

فردا ضحی اینا رو از طرف مدرسه می برن به اردو دربند.                                                                                                                      

دعا می کنم    به ش خوش بگذره و سعی می کنم نگرانی م رو پنهان کنم.البته

اون ازم دعوت کرده که مثل مادر وسواسی همکلاسی ش٬ باهاشون برم

و وقتی دعوتش رو رد کردم  بالحن    طلبکارانه ای ازم

پرسید:"یعنی وقتی من توی "دربند"م نگرانم نمی شی؟! "...و من    

می دونم برای دخترای پرشور و شری مثل ضحی و همکلاسیاش ٬

تفریح وقتی کامله که مادرای حسسسساسشون٬ کنارشون نباشن!

 

 اردیبهشت

 اردیبهشتِ گم شده در سال های سرد!

در روزهای  دی زده  دنبال من بگرد

تاریخِ تکه تکه ی من بی بهار ماند

اردیبهشتِ رفته! به تقویم بازگرد

من پیرتر از آن که تو را جست وجو کنم

کودک تری از آن که بدانی غمت چه کرد

در آسمان ثانیه ها نقش بسته است

رنگین کمان یاد تو با هفت رنگ زرد

در خواب هم طراوت تو حس نمی شود

حتما شبیه من شده ای؛ همنشین درد

ـــــــــــــــــــــــــــــــ

یک زن که سالخورده تر از خویش می نمود

این نامه را به مقصد اهواز پست کرد

ایمان طرفه