شرم
به امام رئوف
تمام آن چه به پای تو ریختم کم بود
و در برابر دریای لطف ،یک نم بود
عرق نشسته به پیشانی خجالت ،باز
تمام دار و ندارم دو قطره شبنم بود
به نام حضرت غم ، محفلم چراغان شد
و ماه های دلم ،جملگی محرم بود
هزار گله ی آهو اسیر چشمانت
بدون دام ، شکار شما فراهم بود
مرا که کمترم از آهوان پابندت
ضمانتم کن اگر چه لیاقتم کم بود
به پایبوس تو شرمنده ام نیامده ام
گناهمند، سرم گرم کار و بارم بود
شعر:ایمان طرفه
+ نوشته شده در پنجشنبه ۱۳۸۹/۱۱/۱۴ ساعت 19:41 توسط ايمان طرفه
|