سلطان انجماد! سکوت سرودنی!

زیباترین شکنجه ی این قرن آهنی!

شهرغریب عقربه های غرورمند!

نصف النهار مبداء تنهایی منی

سال بلند گم شدنم را خلاصه کرد

مرداد چشم های تو و لحن بهمنی

عمری است عاشقانه گره خورده ام به درد

از لحظه ی تولد تو٬ عشق ناتنی!

بیهوده می کشم نفس این جا٬ هوای تو

ترکیب تندی از ستم و پاکدامنی

این دل مرا به عشق تو گمراه کرده است

من خون و گوشتم٬ و شما آدم آهنی

یادت هوای شعر مرا سربه نیست کرد

من... دفتری سفید... سکوتی سرودنی

شعر:ایمان طرفه