آبروی ابلیس
آبروی ابلیس
ابلیس خم کرده قامت، در محضر دست هامان
روییده جای هر انگشت، بت بر سر دست هامان
از دست می بارد آتش،از حلق و چشم و سر آتش
دوزخ به پا کرده عصیان ، در محشر دست هامان
بر شانه ها اژدهایی هفتاد سر پروراندیم
آرام خوابیده ضحاک در بستر دست هامان
هر سال چندین محرم در ما یزیدی است برپا
چنگیز طفلی ز قوم غارتگر دست هامان
... با آن نگاه پر از صبح یک شب به این جا سفر کن
شاید بگنجد کمی نور در خاور دست هامان
ما بدتر از بد ولی تو - ای پادشاه مسافر!-
برگرد و خوبی برویان در کشور دست هامان
ایمان طرفه
+ نوشته شده در یکشنبه ۱۳۹۰/۰۸/۰۱ ساعت 3:36 توسط ايمان طرفه
|