یا آل بیت رسول الله حبکم

فرض من الرحمن في القران انزله

یکفیکم من عظیم الفخر انکم

من لم یصل علیکم لا صلوة له

الإمام الشافعي




" تشنگی دریا"


جغرافیای درد پر از انتقام شد

دنیا که سال شصت و یکم قتل عام شد

تا سی هزار کوفه ی عریان، میان ظهر

منت پذیر سفره ی رنگین شام شد

آزادگی - که نام عزیزش بلند باد-

در بند کج گمانی صد اتهام شد

دریای اشتیاق و عطش تشنه ی تو بود

آیا لبت به زخم فرات التیام شد؟

مردانگی به نیت قربت سجود کرد

تا همرکابِ مرد علیه السلام شد

هر کس که از بهشت بدون تو حرف زد

دوزخ دوید و با نفسش همکلام شد

... در خواب دیده ام به جهنم رسیده ام

آتش به آنچه از تو سرودم حرام شد

ایمان طرفه                                                                                                                         



"تمجید"

 

هر شعر می گویم فقط یک مشت تمجید است

در صحت اشعار من بسیار تردید است

این بار می خواهم روایت واقعی باشد

در هاله ی ابهام، شاعر رو به تهدید است

دنیا کمر خم کرده در تاریکی سنگین

زن، کوه آسا، راوی آن ظهر جاوید است

حق دارد این جا غیر زیبایی نمی بیند

زن کهکشان سالار هفتاد و دو خورشید است

شب با تمام ریشه های وحشت انگیزش

در گردباد لهجه ی او شاخه ای بید است

پیچیده در لحنش صدای غرش حیدر

عمر علی در خطبه هایش رو به تجدید است

او مبدأ تاریخ لرزش در تن بیداد

او کاملاً حق است؛ "حا" و "قاف" و "تشدید" است

می خواستم امروز شعری تازه بنویسم

این بار هم دیدم فقط یک مشت تمجید است

... در آسمان، برنیزه یا در تشت زرین

خورشید در هر جا که باشد، باز خورشید است


               ایمان طرفه