بی رونق
"بی رونق"
گمان نکن به دلم فاتحانه چیره شدی
و یا برای پسندیدنم ذخیره شدی
ملال آور و سرد و حقیر و بی رونق
شبیه سکه ی نارایجی که تیره شدی
میان وسعت ژرف هزار اقیانوس
خجول باش! که کوچکترین جزیره شدی
در این زمانه زیادند سرتر از سر تو
کنار این همه کرمان چه قدر زیره شدی!
نگاه گله ی گرگی گرسنه می درَدم
چه گفتم و چه شنیدی که باز خیره شدی؟
حکایت من و تو واقعیتی تلخ است
گمان نکن به دلم فاتحانه چیره شدی
ایمان طرفه
1378
+ نوشته شده در شنبه ۱۳۹۱/۰۲/۱۶ ساعت 23:22 توسط ايمان طرفه
|