خریدار
خریدار
هرگز نشد بدانمت ای عشق ناشناس!
بشناسمت چگونه ؟ که هردم به یک لباس
من با کدام واژه خطابت کنم ؟ که تو
چیزی میان آتش و یخ، شادی و هراس
آتش بگویمت؟ نه، تو بسیار گرم تر
سردی شبیه یخ؟ نه، مثالی است بی اساس
شیرازه ی تمام لغت نامه ها گسست
پیدا نشد معادل نام تو ، ناشناس!
هر روز غصه می خوردَم، آه می کُشد
هر لحظه ام به یاد تو ، اما تو ناسپاس
من با تمام خویش خریدارتم، ولی
هم پای هم ندیده کسی عشق و اسکناس
گرچه حرام شد غزل امشب به پای تو
آزاد شد ز بغض، گلو، درد را سپاس
ایمان طرفه
+ نوشته شده در سه شنبه ۱۳۹۱/۱۲/۱۵ ساعت 23:28 توسط ايمان طرفه
|